صفحه 408
مسئله 122- يكى از گناهان بزرگ در اسلام ظلم است و عقلًا و شرعاً گناهى بزرگتر
از ظلم نداريم، و از نظر قرآن و روايات اهلبيت«سلاماللهعلیهم» ظلم اقسامى دارد:
الف) ظلم به خداوند متعال، و كفر و شرك و كفران نعمت از مصاديق بارز اين قسم
است، چنانکه مخالفت با خداى متعال و ظلم به بندگان او از مصاديق خفيّۀ اين قسم
است.
ب) ظلم به بندگان خداى متعال بلكه به مخلوقات او، و از مصاديق بارز آن تجاوز
به جان و مال ديگران است كه به آن حقّالنّاس گفته مىشود و پروردگار عالم از
ذرّهاى از آن نخواهد گذشت.
ج) ظلم به بندگان در جهت آبروى آنها، و از مصاديق بارز آن غيبت، تهمت، استهزا و سرزنش است و در روايات آن را از رباخوارى بدتر دانسته
است، در حالى كه رباخوارى در اسلام جنگ با خداست.
د) ظلم به ديگران در جهت عرض و ناموس آنها، و در اسلام و نزد متشرّعه بلكه نزد
همۀ مردم، اين قسم قبيحتر از اقسام گذشته است.
مسئله 123- گرچه گناه قسم اوّل و سوّم و چهارم
از گناه قسم دوّم بالاتر است، ولى توبۀ آنها فقط پشيمانى از گذشته و اصلاح خود در
آينده است، مگر اينكه مظلوم توجّه به ظلم پيدا كرده باشد كه در اين صورت علاوه بر
پشيمانى و اصلاح خود، رضايت مظلوم را نيز بايد به دست آورد. امّا در قسم دوّم كه
به آن حقّالنّاس مىگويند، بايد مظلوم را راضى كند، توجّه به آن ظلم پيدا كرده
باشد يا نه، مگر اینکه مظلوم به هيچ وجه راضى نشود يا ظالم قدرت كسب رضايت او را
نداشته باشد.
مسئله 124- اگر دسترسى به مظلوم نداشته باشد، بايد با اذن حاكم شرع آنچه را
بدهكار است به عنوان ردّ مظالم بدهد، و اگر مظلوم مرده است بايد به وارث او بدهد،
و اگر قدرت بر اين كار ندارد، بايد با اذن حاكم شرع، از طرف او به عنوان ردّ مظالم
بدهد.
مسئله 125- اگر ظالم بتواند آنچه را كه به مظلوم مديون است، به او برساند،
كفايت مىكند، گرچه او متوجّه نشود، و لازم نيست كه از او حلاليت بخواهد يا او را
متوجّه كند، و اگر نتواند بدون توجّه به او برساند، بايد او را متوجّه كند، مگر
اینکه مفسدهاى در كار باشد، كه در اين صورت مىتواند با حاكم شرع در ميان بگذارد
و از طرف او ردّ مظالم بدهد.
صفحه 409
مسئله 126- از اقسام ظلم، ظلم به نفس است كه قرآن شريف مكرراً به آن تذكّر
داده است:
«وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ»
«و هر كس از حدود الهى تجاوز كند، پس به تحقيق بر خويشتن ظلم كرده است.»
و مراد از آن، مخالفت پروردگار عالم است در ترك واجبات و يا ارتكاب محرّمات كه
شقاوت را براى خود تهيه مىكند، بلكه در ترك مستحبّات كه خود را محروم از فيوضات
الهى مىكند.